منشی عصبی دکتر!! خاطره پزشکی
نوشته : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) اورمیه
ویراستار : سیمین گله بان از اورمیه
زمانی که به عنوان پزشک طرح ،در مناطق محروم خدمت می کردم،روزی از دفتر رئیس مرکز بهداشت شهرستان تماس گرفتندو گفتند: رئیس بهداشت با شما کار دارد.به دفترش رفتم انبوهی از مراجعه کنندگان داخل سالن انتظار ،منتظر دیدن آقای رئیس بودند.به ناچار من هم از منشی وقت گرفتم. مسئله ای که توجهم را به خود بسیارجلب کرد برخورد خیلی تند و غیر منطقی منشی رئیس بود. اومردی بود حدودا چهل ساله،لاغر ، قد بلند که صورتش به قرمزی میزد.درمدتی که در سالن ،انتظارمی کشیدم کسی را ندیدم که با این آقای منشی درگیری لفظی پیدا نکند. منشی هر ده دقیقه یک بار ، با صورتی قرمز و دستانی لرزان از سالن انتظار خارج و به اتاق دیگری می رفت و دوباره بر می گشت و کسی هم جرات سؤال و پرسشی از اونداشت.من تا وضع رااین چنین دیدم ،صلاح را سکوت دانستم . بالاخره نوبت به من رسید.ولی من برخلاف دیگران از منشی محترمانه چند بار شفاها اجازه خواسته بعد وارد اتاق رئیس شدم . به غیر از من در سالن انتظار پزشکان خانم و آقایی دیگر نیز حضور داشتند،ولی استثنائا اوفقط با من برخورد تندی نکرد. آنروزرئیس مرکز مرا مامور کاری نمود من هم مجبور شدم هر چند روز یکبار جهت گزارش به حضورش بروم. در هر بار ورود به اتاق سعی می کردم که با منشی درگیری پیدا نکنم و هر بار نیز با تائید او وارد اتاق شوم !!.به طوری که بعد مدتی یک رابطه دوستی بین ما پیدا شد.شک نداشتم که منشی رئیس از بیماری خاصی که خود نیز خبر از آن نداشت ، رنج می برد.روزی به بهانه اینکه نیازمند داروئی هستم و دفتر چه بیمه خود را فراموش کرده بیاورم ،دفترچه بیمه اش را گرفته وهمینطور که برای خودم نسخه قلابی می نوشتم، گفتم :دارو به جهنم امروز ناشتا بوده کاش دفترچه ام را می آوردم و آزمایشات وچکاپ برای خودم می نوشتم چونکه خیلی وقته از اوضاع و احوال داخل بدنم خبر ندارم.منشی گفت :گل گفتی آقای دکتر اگر زحمتی نیست و ممکنه برای من هم آزمایشات کامل چک آپ بنویسید آخه من نیز تا به امروز یک بار هم چکاپ نشده ام و حتی گروه خونی ام را هم نمی دانم. عمدا علاوه بر نوشتن چکاپ ،آزمایشات تیروئید را هم به آن اضافه کردم.مدتی بعد که جواب را دیدم ،بسیار متعجب شدم زیرا که تمامی اندکس های غده تیروئید بالا بوده و دلالت بر گواتر و پر کاری شدید تیروئید در او داشت .آرام آرام سعی کردم بیماری اش را به همراه علائم آن که عبارت بودند: از لاغری، لرزش دست، قرمزی صورت، طپش قلب، عصبانیت نابجا و اسهال ، بثورات مخصوص پوستی ، بیرون زدگی چشمهارابرایش توضیح دهم .منشی با ناراحتی گفت : پس به خاطر این است که هر روز با مراجعه کنندگان درگیر می شوم من همیشه فکر می کردم که آنها پررویی می کنند!!، پس در اصل تقصیر از خود من بود.بعد دلداری و توضیح کامل نقش تیروئید در بدن و بیماریها و درمان آن، به او قرص متی مازول دادم . هفته بعد که وقتی او را دیدمش فرق زیادی نکرده بود .دارو را دو برابر کرده و قرص پروپرانول نیز به آن اضافه نمودم . تا چند ماه نتوانستم او را ملاقات نمایم.طرح من نیز در عرض آن چند ماه تمام شد و به عنوان رئیس روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه منصوب شدم.روزی برای بازدید و دیدن رئیس بهداشت به مرکزبهداشت شهرستان رفته بودم دیدم که منشی عوض شده و فردی چاق و بسیار خوش اخلاق به جای منشی قبلی جایگزین شده و از آن منشی بدخلق نیز خبری نبود. سلام دادم و رد شدم منشی گفت: ببخشید آقای دکتر من را به جا نباوردید؟!! گفتم متاسفانه نه! گفت : من همان منشی سابق هستم که با همه درگیر می شدم،با شنیدن حرفش یکه خوردم.منشی به دنبال درمان هم چاق شده بود و هم رنگ و رویش سفیدتر و خوش چهره تر،حال بعد گذشت سالها او بازنشسته شده و در یک آژانس معاملاتی شلوغ کار میکند ولی آنچه باعث رونق آژزانس شده خوش اخلاقی او بوده و همیشه با شوخی میگوید اگه چند سال زودتر گواتر من تشخیص می دادی آلان من کل اورمیه را می خریدم !!. .
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI